چنين که حال من زار در خرابات است

شاعر : فخرالدين عراقي

مي مغانه مرا بهتر از مناجات استچنين که حال من زار در خرابات است
به ميکده شدنم بهترين طاعات استمرا چو مي‌نرهاند ز دست خويشتنم
ميان ميکده مولاي عزي و لات استدرون کعبه عبادت چه سود؟ چون دل من
چه جاي صومعه و زهد و وجد و حالات است؟مرا که بتکده و مصطبه مقام بود
چه جاي مسجد و محراب و زهد و طاعات استمرا که قبله خم ابروي بتان باشد
که حال بي‌خبران بهترين حالات استملامتم مکنيد، ار به دير درد کشم
به نزد او سخن ناقصان خرافات استز ذوق با خبري آنکه را خبر باشد
که اهل صومعه را بهترين مقامات استخراب کوي خرابات را از آن چه خبر
مرا نصيحت ايشان بسي مباهات استاگر چه اهل خرابات را ز من ننگي است
مقام اهل خرد نزدش از خرافات استکسي که حالت ديوانگان ميکده يافت
سفيد کردن آن نوعي از محالات استگليم بخت کسي را که بافتند سياه
که پر ز شيوه و سالوس و زرق و طامات استکجاست مي؟ که به جان آمدم ز خسته دلي
يقين بدان که وراي همه مقامات استمقام دردکشاني که در خراباتند
که او حريف بتان است و در خرابات استکنون مقام عراقي مجوي در مسجد